پایگاه تخصصی آسیبهای اجتماعی | سایت شخصی حمزه شریفی دوست

اعتراف به گناه در انجمن na یکی از علت‌های لغرش مجدد

0 5,436

کسانی که با انجمن‌های دوازده قدمی بخصوص با ان.ای آشنایی دارند، می‌دانند که یکی از پایه‌های اساسی در انجمن، اعتراف به گناه و لغزش است که معمولاً در حین مشارکت و در جلسات رخ می‌دهد.

برخی می‌پرسند که آیا چنین اعترافی در دین اسلام تأیید شده است؟ و آیا از نظر روان شناسی درست است؟

یکبار که سرزده به یکی از جلسات انجمن ان. اَی رفته بودم، یکی از اعضاء جلسه که فردِ دین‌داری بود اظهار داشت: “من اقرار را به این دلیل قبول دارم که امام سجاد (ع) در کتاب دعایش یعنی صحیفه سجادیه یک دعای مخصوص به اعتراف به گناه ذکر کرده است.” سخن او برایم خوشحال کننده بود و از این که آن فرد قدم‌ها را به دلیل اسلامی بودنش پذیرفته، موجب دلگرمی‌ام شد و همین باعث شد پاسخ سؤالش را مفصل بگویم. پایان جلسه، اکثریتِ اعضاء در اسلامی بودن دیگر قدم‌ها به تردید افتادند و درخواست کردند اسلامی بودنِ دیگر قدم‌ها را در جلسه دیگری به بحث بگذاریم که البته تاکنون این توفیق حاصل نشده است.

آن‌چه در آن جلسه گفتم خلاصه‌اش این است؛

“اشتباه بزرگی است اگر اقرار دران. اَی با اقرار اسلامی یکسان فرض شود. در اسلام اولاً اقرار تنها و تنها در درگاه خداوند صورت می‌گیرد و مسلمانان حتی در نزدِ پیامبر اسلام هم اجازهٔ اقرار به گناه ندارند، چه برسد نزدِ گناهکار دیگری مثل خودمان. مردی نزدِ علی علیه السلام رسید و گفت: ای امیرمؤمنان! من زنا کردم مرا پاک گردان. امام روی خود را از او برگرداند، سپس فرمود: بنشین. آنگاه رو به مردم کرد و فرمود: اگر کسی از شما این گناه را مرتکب شود آیا نمی‌تواند هم‌چنان که خداوند آن گناه را پوشانده است، خودش نیز آن را بپوشاند؟[۱] در حالی که در قدم پنجمان. اَی گفته شده که ما خطاهایمان را نزد خود، خداوند و یک انسان دیگر اقرار می‌کنیم؛ یعنی اقرار نزد انسانِ دیگر به صراحت مورد تأکید قرار گرفته است.

دوم این که در اسلام (مثلاً در همان دعای دوازدهم صحیفه سجادیه) اقرار هیچ‌گاه دربارهٔ کیفیت و چگونگی گناهان نیست، بلکه اقرار درموردِ اثر و نتیجهٔ گناهان است و به عبارت روشن‌تر اقرار کننده هیچ گاه جزئیات گناه را به زبان جاری نمی‌کند و تنها به ذکرِ پیامد گناه اکتفا می‌کند. مثلاً به گفتن جملاتِ کلی مانند این که خدایا من حُرمتِ تو را شکستم! خدایا من با معصیتم رعایتِ ادب نکردم، خدایا من به خودم ظلم کردم! بسنده می‌شود. حضرت یونس در شکم ماهی چنین گفت؛ (إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ) من از ظالمین هستم.[۲] این در حالی است که معتادان در جلسات اِن. اَی (به تقلید از اقرار مسیحی) به ذکر جزئیات خطاها و لغزش‌هایشان تشویق می‌شوند و کار به جایی رسیده که بدون چنین اعترافی، امکان کار کردنِ قدم‌ها به آن‌ها داده نمی‌شود و معتادان از ترس این که بدون اقرار امکان پاک شدن وجود ندارد، به گناهانی هم که ارتباط با اعتیادشان نداشته، نزد دیگر اعضاء (نه فقط نزد راهنمایشان) اقرار می‌کنند.

 سوم این که اقرار به گناه نزدِ دیگران در اسلام نه تنها مجاز نیست که ممنوع بوده و خود گناه دیگری محسوب می‌شود. فردی که خطایی از او سرزده، مادامی که آن را برای دیگران بازگو نکرده، یک گناه مرتکب شده، اما به محض این که به افشایِ آن بپردازد، گناهِ دیگری را برای خود رقم می‌زند؛ چرا که چنین کاری خود اشاعه منکر و ترویج فحشاء محسوب می‌شود. باز این در حالی است که دران. اَی ذکر گناهان امری مطلوب و لازم شمرده شده است.

چهارم این که اقرار به گناه در اسلام با قصد توبه و بازگشت به سوی خداوند توصیه شده است، در حالی که دران. اَی اقرار به گناه غالباً با قصد تخلیه و سبک شدن و رها شدن صورت می‌گیرد.[۳] کسی که جزئیات دزدی یا خیانت یا عمل منافی عفتش را برای معتاد دیگری می‌گوید (غیر از آن که راه‌های تازهٔ دیگری را به معتادانِ دیگر آموزش می‌دهد و حتی آن‌ها را به وسوسه می‌اندازد) طرحِ مشکل نزدِ غیر کارشناس کرده و جراحی روحش را به غیر طبیب سپرده است.”

خلاصه همان گونه که میشل فوکو فیلسوف و مورخ بزرگ فرانسوی گفته است اعتراف به گناه، انسان را در حد حیوان پایین می‌آورد. وی با صراحت گفته است: «انسان غربی به حیوان اعتراف کننده تبدیل شده است.[۴]»

چرا لغزش‌ها را نباید بازگو کرد؟

برخلافِ تعلیمات بیل‌ویلسون که گمان کرده اگر لغزش‌ها بازگو شود، انسان سبک شده و و از ایجاد عقده جلوگیری می‌کند، در اسلام به زبان آوردن لغزش‌ها نزد دیگران سه اثر منفی دارد که به سادگی قابل جبران نیست؛

اول این که بیانِ لغزش باعث تکرار لغزش می‌گردد. با اقرار است که شنونده و گوینده هر دو قدمی به گناه نزدیک می‌شوند. از قضا یکی از دلائل لغزشِ مداومِ اعضاء اِن. اَی دقیقاً همین اقرارهای بی‌جاست. بی‌انصافی نباید کرد که بعضی از قدم‌ها باعث می‌شود که میل به لغزش در معتاد کم شود. اما نباید فراموش کرد که اگر برخی قدم‌ها میل به لغزش را کم می‌کند، برخی دیگر از قدم‌ها این میل را دوچندان کرده و حتی ارتکاب لغزش را قطعی می‌کند. یکی از راهنماهای قدیمی انجمن خاطرهٔ تکان‌دهنده‌ای نقل می‌کرد. وی که خود بیش از ده سال پاکی داشت این طور می‌گفت:

راهنمای چندتا خانم بودم. کار کردنِ قدم‌ها را زیر نظر من شروع کردند. قدم‌های اول و دوم و سوم را کار کردیم و رسیدیم به قدمِ چهارم. می‌دانستم که قدمِ چهار بیشتر سراغم می‌آیند و نحوهٔ تهیه ترازنامه را از من می‌پرسند. در این قدم بیش از قدم‌های قبلی به من نیاز داشتند. کمکشان کردم، اما هرچه جلوتر می‌رفتیم، بیشتر نقطه ضعفشان را می‌شناختم. منتظر بودم تا لغزش‌های قبلی خود را ریز به ریز بگویند. همین که رسیدیم به لغزش‌های جنسی، شروع کردن به گفتن لغزش‌ها. آن‌ها می‌گفتند که قدم را کار کنند و من هم که می‌شنیدم ناخواسته با نقطه ضعفشان آشنا شدم و در ادامه نتوانستم امیال جنسی‌ام را کنترل کنم. بالاخره با هم لغزش (لغزش جنسی) کردیم…

این راهنمای قدیمی که به گفتهٔ خودش سال‌ها از مواد پاک شده بود، بارها به لغزش‌های دیگر گرفتار شده بود. او مواد نمی‌زد، اما به لغزشِ دیگری دچار شد که نتیجهٔ طبیعی قدم چهار بود. اگر اقرار نبود، شاید هیچ گاه فتحِ باب نمی‌شد و زمینهٔ تمایل به ارتباط جنسی بین راهنما و رهجوهایش پیدا نمی‌شد.

تصویر تزئینی و مربوط به اعتراف به گناه در آیین مسیحیت است

تردیدی نداریم که اقرار ـ بویژه برای شنونده ـ بیشتر باعث میلِ به لغزش می‌شود. چرا که تمایل به گناه، در جایی افزایش می‌یابد که قُبح گناه بشکند و ارتکابِ آن راحت نشان داده شود. بخصوص گناه هنگامی زود به زود تکرار می‌شود که انسانِ گناهکار ببیند خودش تنها نیست و حتی دیگرانی بوده‌اند که لغزش‌های بزرگتری مرتکب شده‌اند. در چنین شرایطی است که گناهکار لغزشِ خود را ناچیز می‌پندارد و خیال می‌کند که گناهش نسبت به گناهِ دیگران سبک بوده و او هنوز به ته خط نرسیده است.

دوم؛ کسی که شکست‌ها و ناکامی‌هایش را نزد دیگران به زبان می‌آورد، بخواهد یا نخواهد، شخصیت روحی و معنویِ خود را در چشم دیگران مخدوش کرده و عزتِ نفس و کرامت خود را تخریب آورده است.

شخصی که از یارانِ امام صادق بود، نزد امام آمد و بخشی از مشکلاتِ خویش را به امام عرضه کرد. امام به یکی از نزدیکانش دستور داد، کیسه پولی که به اندازه بدهکاری آن صحابی بود، به او دادند. آن فرد به امام صادق گفت: منظورم از گفتن مشکلاتم این نبود که شما به من پولی بدهید، مشکلاتم را گفتم تا برایم دعا کنید. امام فرمود: من هم نگفتم که تو از من پول درخواست کرده‌ای. اما یک نصیحت به تو بکنم که از این به بعد مشکلاتِ زندگی‌ات را پیش دیگران بازگو نکن؛ چرا که باعث می‌شود قبل از هر چیز با دست خود، خودت را در چشم دیگران خُرد کنی و همه تو را ضعیف و ذلیل و حقیر بپندارند. امام صادق فرمود: سِر مثل خون است؛ پس خونت را در بدن دیگران به جریان نینداز.

سوم این که هرچه دیگران کمتر از عیوب ما مطلع باشند، بیشتر به ما خوشبین می‌شوند و بهتر می‌تواند به ما محبت کنند. اگر کسی گناهانِ فردِ دیگری را بداند، نمی‌تواند از ته‌دل و صادقانه به وی محبت ورزد. به زبان آوردنِ عیوب، باعث سلب محبت دیگران می‌شود. به همین دلیل قرآن به مسلمانان توصیه کرده “لا تجسسوا” در زندگیِ دیگران تجسس نکنید. تجسس باعث کشفِ عیوب می‌شود و کشفِ عیوب خود باعث فاصله بین انسان‌ها می‌شود. ما تا زمانی که به کسی خوش‌بین هستیم، قلبا به او علاقمندیم و همین که از لغزش‌هایش باخبر شویم، از علاقهٔ ما به او کاسته شده و حتی ممکن است ارتباطمان را با او قطع کنیم. امامانِ معصوم به ما دستور داده‌اند کارهای دیگران را که ظاهرِ بدی دارد تا هفتاد بار برایش توجیهِ خوب پیدا کنید و بعد از آن سخن دیگری بگویید. خداوند خود ستارالعیوب است و از بندگانش خواسته مانند خداوند پوشنده عیب‌ها باشند، اما دران. اَی از دیگران می‌خواهند کاشف العیوب (برملا کنندهٔ عیب‌ها) باشند. علی علیه السلام فرمود: لوتکاشفتم ما تدافنتم؛ اگر از عیوب همدیگر آگاه می‌شدید، جنازه یکدیگر را دفن نمی‌کردید.[۵]


 [۱]. وسائل الشیعه: ۲۸/ ۳۸، باب ۱۶، حدیث ۳۴۱۵۹؛ من لایحضره الفقیه: ۴/ ۳۱، حدیث ۵۰۱۷.

[۲]. قابل ذکر است پیامبران معصومند و گناهانی که به پیامبران نسبت داده می‌شود، ترک اولی است، نه گناه. یعنی دو عمل که هر دو برای یک پیامبر مجاز است، اگر پیامبر عمل بهتر را انتخاب نکند، مرتکب ترکِ اولی شده و شایسته مذمت است. چنین ارتکابی برای پیامبران عذاب اخروی به همراه ندارد و گناه محسوب نمی‌شود.

[۳]. قابل ذکر است در جاهایی که معتادان جزئیات خلاف‌هایشان را برای راهنمایشان بیان می‌کنند، چنین عملی هم بی‌فایده و بی‌اثر است؛ چرا که گناهان قبلی، چه عاملشان اعتیاد بوده و چه فقر و چه جهل، کاری از دست راهنما برای علاجِ آن ساخته نیست، چه برسد به پاک شدن اثر شرعی و اخروی آن گناهان. به عبارت واضح‌تر مشکلِ کنونیِ یک معتاد، اعتیادش است و راهنما هر راهکاری که می‌تواند باید برای وضعیت حالِ رهجویش بیان کند، نه در مورد خلاف‌هایِ گذشته که در اختیار راهنما نیست. بعلاوه مگر راهنماها چقدر تخصص و مهارت و دانش دارند که رهجوها علاجِ تمامی مشکلاتشان را از آن‌ها طلب می‌کنند؟

[۴]. میشل فوکو، ساختارگرایی و هرمونوتیک، ص ۲۹۷.

[۵]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۳۸۵، ح ۱۰.

نویسنده: حمزه شریفی‌دوست

نظر شما درباره این مطلب چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.