نقش طلاق در کاهش امنیت اجتماعی
انکار نمیکنیم که آموزههای دینی، طلاق را به عنوان یک راهحل برای برون رفت از بنبست و پایان دادن به خصومتها تجویز کرده است. این عملِ مُجاز از نظر میزانِ آسیب آفرینی به پای دیگر آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد و انحرافات جنسی نمیرسد. دلیل این ادعا را میتوان از مباح بودن طلاق در شرع مقدس هم فهمید. طلاق به رغم مبغوض بودن، در نهایت در قلمرو امور مباح و مُجاز تعریف شده و جواز هم معنایش جلوگیری از آسیب های بزرگتر و در نهایت راهگشایی و بن بست شکنی در برخی موارد است.
در عین حال، حرام نبودنِ طلاق معنایش این نیست که طلاق صدمات و خسارت هایش ناچیز است. میزان خساراتِ طلاق با نگاهی به کارکردهای ازدواج و خانواده معلوم میشود. در این میان ازدواج، «مقدمه» بوده و نهاد دیگر یعنی خانواده، «هدف» و «غایت» محسوب میشود.
«ازدواج» پیوندی است که بین دو فرد شکل میگیرد و منجر به تشکیل نهاد مهمی به نام خانواده میشود. اگر از دلِ ازدواج، یک خانواده موفق سر برآورَد، نه تنها زوجین، بلکه یک فامیل و حتی اجتماع از برکات این نهاد بهره مند میشود. اما اگر نهاد خانواده به خوبی ستون هایش برافراشته نشود، برای دوستان، فامیل و حتی برای حکومت دردسرساز خواهد بود.
یکی از پژوهشگرانی که نیم قرن درباره خانواده ایرانی مطالعه کرده، یافته های خود را در این جمله خلاصه میکند:
«هیچ آسیب اجتماعی را نمیتوان بدون نهاد خانواده مطالعه کرد.»[۱]
این کلام، سخن درستی است. همچنان که اعتیاد، لوکوموتیو آسیبهای اجتماعی است، هیچ آسیب اجتماعی نیست که یک جایی با خانواده تلاقی نکند.
منظور این نیست که خانواده علت العلل آسیبهای اجتماعی است و منظور حتی این نیست که خانواده «بعضُ العلۀ» در پیدایش آسیب های اجتماعی است. بلکه منظور این است که اگر آسیبی در اجتماع بشری رخ دهد، حتی اگر ریشه هایش در خانواده هم نباشد، تیر و ترکش هایش به خانواده اصابت خواهد کرد و پای خانواده را به میان خواهد آورد. آنجاست که مفهوم «خانواده مستحکم» یا «خانواده سست» معنا پیدا میکند.
خلاصه آنکه پایداریِ نهاد خانواده، خود موضوع مهمی است و طلاق را باید از همین منظر مورد مطالعه قرار داد. شاید به همین علت بوده که «کارکردهای خانواده» همواره ذهن اندیشمندان علوم اجتماعی را به خود مشغول کرده است.[۲]
از همین منظر باید پرسید که طلاق کدام کارکرد خانواده را مخدوش میکند که در ادبیات دینی به عنوان «مبغوض ترین حلال» از آن یاد شده است.
در جامعه شناسی مفهومی کلیدی به نام «امنیت اجتماعی» وجود دارد.[۳] امنیت اجتماعی فهمش چندان دشوار نیست. ممکن است برخی از مصادیقش برای همه روشن نباشد، اما مفهومش نیاز به توضیح ندارد. امنیت همان حالتی است که فرد را در مقابله با تهدیدها، آرام و آسوده خاطر نشان میدهد.[۴]
امنیت اجتماعی یعنی اینکه فرد از بابت خطرات و تهدیدهایی که در جامعه رخ میدهد خیالش راحت باشد و آمادگی رویارویی با آن را داشته باشد. بنابراین امنیت اجتماعی یعنی سدی که فرد در برابر سیلِ تهدیدهای اجتماعی بنا میکند تا مانعِ هجومِ ناگهانی سیلاب شده و اجازه ندهد که فرد در گِل و لای غرق شود.
قرآن کریم یکی از کارکردهای خانواده را «آرامش بخشی» و امنیت روانی میشمارد. آرامش، یکی از پیامدهای امنیت اجتماعی است که متون دینی آنرا با مودت بین زن و شوهر گره زده است. قران خطاب به اهل ایمان میگوید:
و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه[۵]
از این آیه برمی آید که سکینه و آرامش، یکی از ثمرات دلنشینِ برپایی نهاد خانواده است. این نهاد آنگاه که به سمت فروپاشی و طلاق پیش برود، این خاصیت را از دست میدهد و به ناچار باید با بخشی از «امنیت اجتماعی» خداحافظی کند.
کمترین اثر منفیِ طلاق، کاهش ضریبِ امنیت اجتماعی است. طلاق، قلمرو ناامنی را گسترش میدهد و دیوارِ امنیت را بیش از گذشته، کوتاه تر میکند.[۶]
کافی است مردی را تصور کنید که بعد از تحملِ بدزبانی همسرش در یک دوره پنج ساله، در نهایت وی را طلاق میدهد و خود را از زبان گزنده زن خلاص میکند. طلاق مذکور در شرایطی اتفاق افتاده که همه اطرافیان ـ حتی بستگانِ زن ـ حق را به مرد میدهند و مرد را بابت مدارای طولانی با بدرفتاریهای زن تحسین میکنند.
این مرد ظاهرا بدلیل خلاص شدن از نیشِ زبان زن، آرامشِ خود را بازیافته و فضای منزل را از التهاب نجات داده است. تردیدی نیست که محیطِ قبلی، مطلوب و آرامش بخش نبوده است، اما همان فضای به ظاهر ملتهب، از منظر امنیت اجتماعی، کارآمدتر از محیطی است که میراثدار طلاق است.
مرد هر مسیری را بعد از طلاق انتخاب کند، (زندگی مجردی یا برگشت به منزل پدری یا پیگیری ازدواج مجدد)،نمیتواند امنیت اجتماعس سابق را به سرعت بازسازی کند. سایه شوم طلاق چیزی نیست که فورا به آفتاب امنیت تبدیل شود.
یکی از سایه های شوم طلاق، حس شکست و ناکامی است. آن مرد (مثال بالا) نه تنها خود را ناکام و شکست خورده میداند، بلکه حتی از نظر کسانی که او را بخاطر مدارای قبلی اش ستایش می کردند، فردی زمین خورده در میدان زندگی محسوب میشود.
ورایِ ترحم و دلسوزی، سایۀ سنگین نگاهی نهفته است که چیزی جر همان عدم امنیت اجتماعی نیست. نگاه مثبت دیگران به یک خانواده موفق، پشتوانه اجتماعی و بلکه یک سرمایۀ اجتماعی محسوب میشود. آنگاه که تصویرِ مردی موفق در ذهن دیگران تبدیل به فردی زمینخورده شود، معنایش از دست دادنِ آن سرمایه اجتماعی است. هر میزان که سرمایه اجتماعی تضعیف شود، دیوار امنیت اجتماعی برای فرد بیشتر فرو میریزد. افرادی که طلاق را تجربه میکنند، روان شان مشحون از حس نومیدی و ناکامی است. مرد و زنِ طلاق، خود را بازنده بازی زندگی میدانند و طعم تلخ شکست و ناکامی تا مدتها همراه آنها خواهد ماند.
این افراد حتی اگر بعدها هم موفق به سامان دادنِ یک زندگی دلخواه شوند، خاطرات و تلخیهای تجربۀ پیشین به راحتی از صفحۀ ذهن و روان شان پاک نمیشود و هر از چندگاهی از گوشه ای سر برمی آورد.
تلقی و تصوری که اطرافیان از خانواده طلاق دارند، در تعاملشان با وارثان طلاق اثر میگذارد و این تصور منفی خود به پیامدهای منفی دیگری در دیگر عرصه ها منتهی خواهد شد.
آنچه گفته شد، مربوط به مرد بود؛ زنان و فرزندان جای خود دارند. بنابراین، آسیب های طلاق به زن و فرزندان محدود نمی ماند؛ بلکه مرد هم از این آسیب بی نصیب نمی ماند و مجبور است هزینۀ آنرا در قالب «تضعیف پایگاه اجتماعی» پرداخت کند.
در مقالات بعدی انشاءالله نقش طلاق در امنیت اجتماعی زنان و فرزندان را بازخوانی میکنیم.
نویسنده:
حمزه شریفی دوست
[۱] . مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، باقر ساروخانی، سروش، ص۷۸.
[۲] .بروس کوئن، مبانی جامعه شناسی، ترجمله غلامعباس توسلی، سمت، بخش اول و دوم.
[۳] . societal Security
[۴] . آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، نشر مروارید، چ شانزدهم، تهران، ۱۳۸۷، ص ۳۸.
[۵] . روم،۲۱. (یکی از نشانه های خداوند این است که از جنس خودتان برایتان همسرانی آفرید و بین شما محبت و الفت برقرار کرد.
[۶] . کلاهچیان، محمود، راهکارهای تحقق امنیت اجتماعی، مجموعه مقالات، تهران، معاونت اجتماعی ناجا، ۱۳۸۲.